سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ریاست‏جمهورى و یک مصاحبه اختصاصى با امام على علیه‏السلام

قطار تهران - کوفه در ایستگاه دارالحکومه توقف مى‏کند. زودتر از بقیه مسافران پیاده مى‏شویم و خود را به دفتر مرکزى حکومت مى‏رسانیم. وقت ادارى تمام شده است و هوا تاریک است. مردى ما را به داخل دفتر مى‏خواند. چراغى روشن است. دور آن مى‏نشینیم و منتظریم تا چراغ بیت‏المال را خاموش کند؛ ولى از نگاه آرام و سکوت پرمعنایش مى‏فهمیم که این مصاحبه را تبلیغ حکومت الهى مى‏داند و حتى کاغذ و قلمى در اختیار ما قرار مى‏دهد.

 

شما به عنوان حاکم دولت اسلامى نبوى چه تعریفى از ریاست دارید؟

ریاست، میدان آزمایش شخصیت‏هاست؛ فقط همین

 

با این حساب، هدف از تشکیل حکومت چیست؟

 

هدف حکومت، بر گرداندن نشانه‏هاى حق به جایگاه خویش و اصلاحات در سرزمین‏هاى خداست تا بندگان ستمدیده در امنیت زندگى کنند و قوانین فراموش شده، بار دیگر اجرا شوند.

 

شما فکر مى‏کنید فاصله میان حق و باطل چقدر است؟

 

(آقا دست خود را میان چشم و گوش خود قرار مى‏دهد و مى‏فرماید) فاصله، همین چهار انگشت است. حق چیزى است که بگویى دیدم و باطل همان است که بگویى شنیدم.

 

امروز مسائل به قدرى مبهم است که نمى‏شود فهمید چه کسى راست مى‏گوید؟

 

چون حق را نشناختید تا اهل آن را بشناسید.

 

 آیا در جامعه اسلامى گناه و یارى نرساندن دیگران به اسلام گناه محسوب مى‏شود؟

 

همه افراد جامعه در غم و شادى هم شریکند؛ مگر نه این که شتر ماده ثمود را یک نفر کشت؛ ولى عذاب آن همه را در بر گرفت

یعنى از پذیرش مسئولیت شانه خالى کنیم؟

 

در فتنه، مثل شتر نر دو ساله باشید که نه کوهانى دارد که بارى بر دارد و نه پستانى که شیر دهد.6

یعنى از پذیرش مسئولیت شانه خالى کنیم؟

 

هرگز به خدا قسم اگر خداوند از عالمان عهد نگرفته بود که در برابر شکمبارگى ستم‏گران و گرسنگى مظلومان سکوت نکنند، مهار شتر خلافت را بر کوهان آن رها مى‏کردم؛ ولى شما مى‏توانید امواج فتنه را با کشتى‏هاى نجات در هم شکنید. (او سکوت مى‏کند و ما به یاد حدیث پیامبر مى‏افتیم؛ اهل بیت کشتى نجاتند).

شما حتى اسامى داوطلب‏ها را مى‏دانید. اگر قرار باشد کسى منتخب شما باشد، او کیست؟

 

سزاوارترین شخص، کسى است که در تحقق حکومت نیرومندتر باشد و در آگاهى از فرمان خداوند، داناتر.

در مورد رأى ملت چه نظرى دارید؟

 

اگر شرط انتخاب، حضور تمامى مردم باشد، به جانم سوگند هرگز راهى براى تحقق آن وجود نخواهد داشت؛ بلکه باید آگاهان داراى صلاحیت و اهل حل و عقد، شخص شایسته را انتخاب کنند.9

شما در سیاست حکومتى خود، چقدر به مسائل اقتصادى بها مى‏دهید؟

 

تا حدى که بیت‏المال تاراج شده را هر کجا بیابم، به صاحب آن برگردانم؛ حتى اگر با آن ازدواج کرده یا چیزى خریده باشند؛ زیرا به نظر من، ثروتمندى در غربت، مثل در وطن بودن است و تهیدستى در وطن، غربت است.

 

حال که این قدر اقتصاد اجتماعى را مهم مى‏دانید، اگر یکى از استانداران یا وزیران از بیت‏المال استفاده ناروا کند، با او چگونه برخورد مى‏کنید؟

 

به خدا سوگند چنان بر او سخت مى‏گیرم که کم بهره شود تا حدى که در هزینه خانواده خود سرگردان بماند؛ زیرا پست فرماندارى براى او وسیله آب و نان نبوده، بلکه فقط امانتى بر گردنش مى‏باشد.

در مقابل دشمن داخلى یا خارجى چه سیاستى باید به کار گرفت؟

 

هرگز پیشنهاد صلح دشمن را در صورتى که خشنودى خدا در آن باشد، رد نمى‏کنم؛ اما زنهار از دشمن پس از صلح؛ زیرا گاهى نزدیک مى‏شود تا غافلگیر کند. پس باید دوراندیش بود؛ اما اگر پیمانى با دشمن بستم یا او را پناه دادم، بر عهد خویش وفادار مى‏مانم.

 

دولت‏هاى بزرگى بوده‏اند که با قدرت کافى، به نابودى رسیدند؛ علت آن چیست؟

 

 

آنها نابود شدند به این دلیل که حق مردم را نپرداختند. قدرت را با رشوه دادن به دست آوردند و مردم را به راه باطل بردند.

 

 

 

 آیا سزاوار است رئیس دولت، خود را از مردم پنهان کند؟

 

 

مخفى بودن رئیس حکومت، نمونه‏اى از تنگ‏نظرى و کم‏اطلاعى او از امور جامعه است. در هر حال، من یکى از دو دسته‏ام؛ یا خود را براى جانبازى حق آماده کردم؛ پس چرا پنهان باشم و یا مردى بخیلم که در این صورت، مردم باید از من چشم بپوشند

رئیس دولت باید اوقات خود را چگونه تقسیم کند؟

 

 

بخشى از کارها به گونه‏اى است که فقط باید خودم انجام دهم؛ مثل پاسخ به کارگزاران دولت، در آن جا که منشیان از پاسخ عاجزند و دیگر برآورده ساختن نیاز مردم در همان روزى که بر من عرضه مى‏دارند؛ اما بهترین فرصت را براى خلوت با خدا انتخاب مى‏کنم. اگر چه همه اوقاتم براى اوست.

 (نگاهى به ساعت مى‏اندازیم. احساس مى‏کنیم که خیلى وقت آقا را گرفته‏ایم؛ با شرمندگى مى‏گوییم:)

 

به عنوان آخرین سؤال...

 

 

(حرف ما را با لبخندى پرمعنا مى‏برد:) چرا آخرین سؤال؟ یعنى نکته مبهم دیگرى ندارید؟

چرا، ما سراپا سؤالیم؛ ولى...

 

از من بپرسید؛ زیرا من به راه‏هاى آسمان مسلطتر و داناتر از راه‏هاى زمین هستم.

 (به هم نگاه مى‏کنیم. مصمم مى‏شویم که در دیدارهاى پى‏درپى و نزدیک، تمام سؤالات زمین را به جواب برسانیم. آقا همچنان منتظر پرسش ماست...).

(مجله پرسمان)




تاریخ : پنج شنبه 92/3/16 | 10:0 صبح | نویسنده : رهرو | نظر

  • paper | ایکس باکس | قالب بلاگ اسکای
  • کد نمایش آب و هوا

    کد نمایش آب و هوا

    کدهای جاوا وبلاگ

    قالب وبلاگ